نویسنده میخواست نامی مناسب برای کتابی که در باره شهید ابراهیم نوشته است بیابد.....


از دوستان شهید پرس و جو کرد....هر یک نامی پیشنهاد می کردند....


شب شده بود.....نشسته بود...ناگهان فکری به سرش زد.....


با خود گفت:خدایا...تا اینجای کار همه اش لطف تو بوده... من حتی ابراهیم را نمیشناختم....اما همه گونه محبت خود را شامل ما کردی!


قرآن را برداشت.....


گفت:خدایا...من تفسیر قرآن نمیدانم....اسنخاره هم نمیدانم.....


چشمانش را بست...حمد و سوره ای خواند....و قرآن را باز کرد.....


ناگهان با دیدن آیه قرآن مو بر تنش راست شد....بی اختیار اشک در چشمانش حلقه زد...


در بالای صفحه آیات 109 به بعد سوره صافات جلوه گر ی می کرد که می فرماید:


 سلام بر ابراهیم
 اینگونه نیکوکاران را جزا میدهیم....

 به درستی که او از بندگان مومن ما بود....










   ادامه مطلب عکس هایی از این شهید بزرگوار...