هر دو در هنرستان درس می‏‌خوانیدم. یک شب در روستا بودیم و هوا خیلی سرد بود، قیف بخاری نفتی داخل خانه که نفت از آن به صورت چکه چکه می ریخت خراب شده بود و ناگهان بخاری به سرعت الو گرفت؛ آتشی که تا سقف رفت، سید روح الله به سرعت بخاری را بغل کرد و به بیرون رفت، به قدری آتش شدید بود که اگر دیرتر می جنبید خانه به آتش کشیده می شد. شب را داخل خانه سرد خوابیدیم اما از این همه شجاعت روح الله حیرت کرده بود.


به روایت دوست شهید