نخست وزیر انتقام نگرفت،
به محافظانش دستور بازداشت و زندان کردن این مرد را نداد، و حتی از خود دفاع هم نکرد!
نخست وزیر انتقام نگرفت،
به محافظانش دستور بازداشت و زندان کردن این مرد را نداد، و حتی از خود دفاع هم نکرد!
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺗﺮﮐﻪ ... ﻧﻪ !
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺭﺷﺘﯿﻪ ... ﻧﻪ !
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﻟﺮﻩ ... ﻧﻪ !
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ...
ﺍﺻﻼ ﻭﻟﺶ ﮐﻦ !
ﺑذﺍﺭ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺑﮕﻢ !
یه روز یه ترکـــه..
میره جبهه ، بعد از یه مدت فرمانده میشه
یه روز بهش می گن داداشت شهید شده افتاده سمت عراقی ها
اجازه بده بریم بیاریمش
جواب میده کدوم داداشم؟! اینجا همه داداش من هستن
اون ترکـــه تا زنده بود جنگید و به داداش های شهیدش ملحق
شد...
اون ترکـــه کسی نبود جز مهدی باکری
یه روز یه رشتیه ..
ﺍﺳﻤﺶ ﻣﯿﺮﺯﺍ ﮐﻮﭼﮏ ﺧﺎﻥ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺠﺎﻉ ﺑﻮﺩ ،
ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺳﺘﺎﻧﺶ
ﺟﻠﻮﯼ ﺍﺭﺗﺶ ﺷﻮﺭﻭﯼ ﻭ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪﺍﯾﺴﺘﺎﺩ
ﺗﺎ ﻧﺘﻮﻧﻨﺪ ﺧﺎﮎ ﮐﺸﻮﺭﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺷﻐﺎﻝ ﮐﻨﻨﺪ
ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﻓﺪﺍﯼ ﻣﯿﻬﻦ ﮐﺮﺩ.
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﻟﺮﻩ..
ﺍﺳﻤﺶ ﺁﺭﯾﻮ ﺑﺮﺯﻥ ﺑﻮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺳﮑﻨﺪﺭ ﻭ ﻣﺘﺠﺎﻭﺯﺍﻥ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ
ﺑﺎ ﺳﭙﺎﻩ ﮐﻢ ﺟﻠﻮﯼ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻘﺪﻭﻧﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ
ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺳﭙﺎﻫﺶ ﮐﺸﺘﻪﺷﺪﻧﺪ
ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺎ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺫﺭﻩ ﺧﻮﻧﺶ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖﮐﺮﺩ.
یه روز یه اصفهانیه ..
اسمش سید حسن مدرس بود
و با جرات یقه رضا خان قلدر ..نوکر استعمار.. رو گرفت
و گفت میخواهم که تو نباشی
از دادن جان هم دریغ نکرد
و به پاس دفاع از ملت شریفمان در غربت به شهادت رسید
به روان پاک شهیدان مظلوم
دکتر بهشتی ؛ حاج ابراهیم همت ؛ احمد کاظمی و.. صلوات
یه روز یه قزوینیه ..
به نام محمد علی رجایی
پشت تریبون سازمان ملل متحد
با نشون دادن اثار شکنجهای ساواک
بر وجود نازینش مظلومیت ملت رنجدیده و انقلابی مارو
به گوش جهانیان رسوند
به یاد
علامه دهخدا و پاسداری از زبان پارسی
شهید بابایی و پاسداری از تمامیت ارضی
شهید ابوترابی و 10 سال اسارت و علمداری و ازادگی
یه روز یه ابادانیه ..
به قامت رشید دختر و پسر و همسر در خون طپیده اش نگاه کرد
و از ویرانی خانه اش نهراسید
و دشمن بعثی رو زمینگیر کرد .
من از حسین علم الهدی ؛ محمد جهان ارا و ..
همه بچه های خونگرم جنوب شرمنده ام .
کلام اخر ...
یه روز همه با هم بودیم ..
ترک و رشتی و لر و اصفهانی و کرد
تا اینکه یه عده رمز دوستی مارو کشف کردند
و قفل دوستی مارو شکستند .
حالا دیگه ما برای هم جوک میسازیم
و به همدیگه میخندیم و اینجوری شادیم...
این واقعا درسته...؟
ﻧﮕﺎﻩ ﻫﺎ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﭘﺮﺩﻩ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﮐﺮﺍﻥ ﻓﻴﻠﻢ
ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ . ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ، ﻓﻴﻠﻢ ﺳﻘﻒ ﻳﮏ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ
ﻣﻴﺪﺍﺩ . ﺩﻭ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺳﻘﻒ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﻮﺩ، ﺳﻪ
ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺑﻌﺪ، ﭘﻨﺞ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﻭ ... ﻫﺸﺖ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺍﻭﻝ
ﻓﻴﻠﻢ ﻓﻘﻂ ﺳﻘﻒ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﻮﺩ؛
ﺻﺪﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺣﺎﺿﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﺮﮎ
ﺳﻴﻨﻤﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ
ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺒﺎﺯ ﻗﻄﻊ ﻧﺨﺎﻋﻲ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻩ ﺭﻭﻯ ﺗﺨﺖ
ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺯﯾﺮﻧﻮﯾﺲ ﺷﺪ:
<< ﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎ ۸ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﺎﻧﺒﺎﺯ
ﺑﻮﺩ ﻭ ﺷﻤﺎ ﻃﺎﻗﺖ آن را ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﺪ .>>