fazebook...

اللهم اجعلنا من انصاره والمستشهدین بین یدیه......

استقبال امروز مردم شهرمون از شهدای غواص











۱۷ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۲ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حُر المَهـــــــــــدی

احراز هویت شهید معروف دست بسته!




۱۶ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حُر المَهـــــــــــدی

نامه شهید غواصتازه تفحص شده ب دخترش....





پیامی به همسر گرامی و والدین ارجمندم

به دخترم دروغ نگویید!

نگویید من به سفر رفته‌ام

نگویید از سفر باز خواهم گشت

نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد

به دخترم واقعیت را بگویید،

بگویید بخاطر آزادی تو

هزاران خمپاره دشمن

سینۀ پدرت را نشانه رفته‌اند

بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشورش

پریشان شده است

بگویید موشک‌های دشمن

انگشتان پدرت را در سومار

دست‌های پدرت را در میمک

پاهای پدرت را در موسیان

سینه پدرت را در شلمچه

چشمان پدرت را در هویزه

حنجرۀ پدرت را در ارتفاعات الله اکبر

خون پدرت را در رودخانۀ بهمنشیر

و قلب پدرت را در خونین شهر پرپر کرده‌اند

اما ایمان پدرت در تمام جبهه‌ها می‌جنگد

به دخترم واقعیت را بگویید!

بگذارید قلب کوچک دخترم ترک بردارد و

نفرت همیشگی از استعمار در آن بدواند

بگذارید دخترم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کرده‌اند

چرا مادر دیگر نخواهد خندید

چرا گونه‌های مادر بزرگش همیشه خیس است

چرا عموهایش، محبتی بیش از پیش به او دارند

و چرا پدرش به خانه بر نمی‌گردد

بگذارید دخترم به‌جای عروسک بازی

نارنجک را بیاموزد

به‌جای ترانه، فریاد را بیاموزد

و به‌جای جغرافیای جهان،

تاریخ جهان خواران را بیاموزد

به دخترم دروغ نگویید

نمی‌خواهم آزادی دخترم، قربانی نیرنگ جهان‌خواران باشد

به دخترم واقعیت را بگویید

می‌خواهم دخترم دشمن را بشناسد

امپریالیسم را بشناسد

استعمار را بشناسد

به دخترم بگویید من شهید شدم

بگذارید دخترم تنها به دریای خون شهیدان هویزه بیندیشد

سلام مرا به دخترم برسانید

و این اشعار را که نوشتم

برایش نگهدارید که بزرگتر شد

خودش بخواند

شهیدان زنده‌اند الله اکبر

بخون غلطیده‌اند الله اکبر


۱۶ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۴۱ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حُر المَهـــــــــــدی

شهیدی با چشمان باز!شهید محمد علی تهوری؛

۱۰ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۵۳ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حُر المَهـــــــــــدی

ماجرای کمک امام زمان به یک زن تازه مسلمان انگلیسی

  به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان )، یکی از هموطنان ایرانی یک سال در ایام محرم به انگلستان سفر کرده بود. یک روز که به منزل یکی از دوستان دعوت شده بود وقتی وارد حیاط منزل شد , با تعجب دید که آنجا نیز بساط دیگ و آتش و نذری امام حسین (ع) برپاست ، همه پیراهن مشکی بر تن کرده و شال عزا به گردن آویخته و عزادار حضرت سید الشهداء اباعبدالله الحسین (ع) هستند . در این میان متوجه یک زوج جوان که خیلی عاشقانه در مجلس امام حسین (ع) فعالیت می کردند ، شد و وقتی از حال آنها جویا شد ، متوجه شد که آن دو مسیحی بوده اند و مسلمان شده اند و هر دو پزشک هستند. مرد متخصص قلب و عروق و زن هم فوق تخصص زنان.

برایش جالب بود که در انگلستان ، مردم این طور عاشق اهل بیت (ع) باشند و مخصوصا دو پزشک مسیحی ، مسلمان شوند و با این شور و حال و با کمال تواضع در مجلس امام حسین (ع) نوکری کنند.
کمی نزدیکتر رفت , با آن زن تازه مسلمان شروع به صحبت کردن نمود و از او پرسید که به چه علت مسلمان شده و علت این همه شور و هیجان و عشق و محبت چیست ؟

او گفت : درست است ، شاید عادی نباشد ، اما من دلم ربوده شده ، عاشق شدم و این شور و حال هم که می بینی به خاطر محبت قلبی من است.

از او پرسید : دلربای تو کیست ؟ چه عشقی و چه محبتی ؟!

پاسخ داد : من وقتی مسلمان شدم ، همه چیز این دین را پذیرفتم ، به خصوص این که به شوهرم خیلی اطمینان داشتم و می دانستم بی جهت به دین دیگری رو نمی آورد . نماز و روزه و تمام برنامه ها و اعمال اسلام را پذیرفتم و دیگر هیچ شکی نداشتم . فقط در یک چیز شک داشتم و هر چه می کردم دلم آرام نمی گرفت و آن مساله آخرین امام و منجی این دین مقدس بود که هرچه فکر می کردم برایم قابل هضم نبود که شخصی بیش از هزار سال عمر کرده باشد و باز در همان طراوت و جئانی ظهور کند واصلا پیر نشود.

در همین سرگردانی به سر می بردم تا اینکه ایام حج رسید و ما هم رهسپار خانه خدا شدیم . شاید شما حج را به اندازه ما قدر ندانید. چون ما تازه مسلمانیم و برای یک تازه مسلمان خیلی جالب و دیدنی است که باشکوه ترین مظاهر دین جدیدش را از نزدیک ببیند.

وقتی اولین بار خانه کعبه را دیدم ، به طوری متحول شدم که تا به آن موقع این طور منقلب نشده بودم . تمام وجودم می لرزید و بی اختیار اشک می ریختم و گریه می کردم . روز عرفه که به صحرای عرفات رفتیم ، تراکم جمعیت آن چنان بود که گویا قیامت برپا شده و مردم در صحرای محشر جمع شده بودند. ناگهان در آن شلوغی جمعیت متوجه شدم که کاروانم را گم کرده ام ، هوا خیلی گرم بود و من طاقت آن همه گرما را نداشتم ، سیل جمعیت مرا به این سو و آن سو می برد ، حیران و سرگردان ، کسی هم زبانم را نمی فهمید ، از دور چادرهایی را شبیه به چادرهای کاروان لندن می دیدم ، با سرعت به طرف آنها می رفتم ، ولی وقتی نزدیک می شدم متوجه می شدم که اشتباه کرده ام . خیلی خسته شدم ، واقعا نمی دانستم چه کنم . دیگر نزدیک غروب بود که گوشه ای نشستم و شروع کردم به گریه کردن ، گفتم : خدایا خودت به فریادم برس ! در همین لحظه دیدم جوانی خوش سیما به طرف من می آید . جمعیت را کنار زد و به من رسید . چهره اش چنان جذاب و دلربا بود که تمام غم و ناراحتی خود را فراموش کردم . وقتی به من رسید با جملاتی شمرده و با لهجه انگلیسی فصیح به من گفت : « راه را گم کرده ای ؟ بیا تا من قافله ات را به تو نشان دهم . » او مرا راهنمایی کرد و چند قدمی بر نداشته بودیم که با چشم خود «کاروان لندن » را دیدم ! خیلی تعجب کردم که به این زودی مرا به کاروانم رسانده است . از او حسابی تشکر کردم و موقع خداحافظی به من گفت : « به شوهرت سلام مرا برسان » . من بی اختیار پرسیدم : بگویم چه کسی سلام رسانده ؟ او گفت : « بگو آن آخرین امام و آن منجی آخرالزمان که تو در رمز و راز عمر بلندش سرگردانی ! من همانم که تو سرگشته او شده ای !» تا به خودم آمدم دیگر آن آقا را ندیدم وهر چه جستجو کردم ، پیدایش نکردم . آنجا بود که متوجه شدم امام زمان عزیزم را ملاقات کرده ام و به این وسیله طول عمر حضرت نیز برایم یقینی شد.

از آن سال به بعد ایام محرم ، روز عرفه ، نیمه شعبان و یا هر مناسبت دیگری که می رسید من و شوهرم عاشقانه و به عشق آن حضرت خدمتش را می کنیم و آرزوی ما دیدن دوباره اوست .
کتاب ملاقات با امام زمان در عصر حاضر -ابوالفضل سبزی

۱۰ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۴۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حُر المَهـــــــــــدی

نظر فرانس فانون درباره چادر

۱۰ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۴۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حُر المَهـــــــــــدی

اشک تو چشام جمع شد..... !!!!

 


رروایت آمده است که رسول خدا (ص) از خداوند در خواست نمود که هنگام رستاخیزاز امتش نزد فرشتگان وپیامبران ودیگر امت ها باز خواست نخواندوحساب نکشد وزشتی هایشان راآشکار نسازدوجز خدا ورسول کسی از این کار آگاه نگردد.خداوند فرمود:ای حبیب من ، من به بندگانم از تومهربان ترم.اگرتو خوش نمی داری که زشتی هایشان نزد غیرخودت آشکار گردد من نمی خواهم تو نیز از آن آگاه گردی.پس من به تنهایی از آنان حساب می کشم آن چنان که جز من کسی از گناهانشان آگاه نشود.منبع:احادیث قدسی ص140 

به خاطر همین است که خداوند در قرآن می فرماید:اقرا کتابک: یعنی کتابت را خودت بخوان لازم نیست به من هم بگویی.

۰۸ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۲۹ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حُر المَهـــــــــــدی

لطفا کمی آرام تر...اینجا شیعیان خواب اند!!

۰۵ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حُر المَهـــــــــــدی

پوتین:داعشی ها شیعیان را نشناخته اند

۰۵ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۳ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حُر المَهـــــــــــدی

شهید" ادواردو آنیلی" مدیر باشگاه یوونتوس و ....






ادامه مطلب...
۰۵ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۵۰ ۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حُر المَهـــــــــــدی