من که ازش متنفرم!
شمارو نمیدونم!
اشک دو چشم رهبرم
خون چکیده از سرم
شهد شده به کامتان
حرامیان، حرامتان
داس عدو به گردنم
شخم عدو بر بدنم
گندم بی همتتان
حرامیان حرامتان
به جبهه ها،رشادتم
به سالها اسارتم
خنده صبح و شامتان